دسته‌ها
تجربه شخصی سرمایه گذاری تجربه های شخصی

کافی شاپ ملبورن

متین امیرشاهی، مدیر مجموعه به همراه دو نفر از موکلین ویزای ۱۸۸ سرمایه گذاری استرالیا در کافی شاپ ملبورن

دسته‌ها
تجربه شخصی سرمایه گذاری تجربه های شخصی

تجربه شخصی بهروز
سرمایه گذاری در استرالیا

فهرست

تصمیم برای مهاجرت
خرید بیزینس در استرالیا
رضایت از تصمیم مهاجرت

تصمیم برای مهاجرت

برای اکثر افراد، سرمایه گذاری در کشور جدید مثل راه رفتن با چشمان بسته است چون هیچ دانشی درباره بازار تازه ندارند. افرادی که به فکر ویزای سرمایه گذاری استرالیا هستند خیلی دوست دارند که از تجربه ایرانیانی که قبلا با این ویزا وارد استرالیا شده اند بیشتر بدانند.

در این خصوص، ما با یکی از دارندگان ویزای سرمایه گذاری استرالیا که چند سال در استرالیا بوده اند گفت و گویی داشتیم.

سلام روز بخیر بهروز جان، حالت چطوره؟ می دونی امروز برای چی مزاحمت شدیم دیگه. میشه لطفاً مختصر اطلاعاتی راجع به زندگی و حرفه ات قبل از مهاجرت به ما بدی و اینکه چی شد که تصمیم به مهاجرت گرفتی؟‌

سلام، روز بخیر. حتما چرا که نه. والا من در ایران چندین سال بود که مدیریت رستوران خودم رو داشتم، از کارم هم راضی بودم. مشکلات مربوط به خودش مثل شب کاری و نظارت تمام وقت رو داشت اما چون فوت و فن کار رو بلد بودم باهاش مشکلی نداشتم.

به اصرار همسرم تصمیم بر این شد که تنها پسرمون رو برای تحصیل بفرستیم استرالیا. اقوامی هم اونجا داشتیم. راستش هر دوی ما میدونستیم درست ترین کار برای فرزندمون همینه. پسر ما توی سن حساسی بود و همسرم بسیار نگران آینده اش بود.

بعد از پرس و جوی بسیار و کسب اطلاعات فهمیدیم چون پسرمون زیر سن قانونی هست باید با یک خانواده استرالیایی زندگی کنه، که خب همسر من طاقتش رو نداشت. تصمیم بر این شد که ما هم همراه پسرمون پروسه مهاجرت رو شروع کنیم.

خب من سنم در آن زمان ۴۶ سال بود و ویزای سرمایه گذاری تنها آپشن ما بود. البته خودم هم همه عمرم کار آزاد کرده بودم و راحت تر بودم باز هم بیزینس خودم رو داشته باشم.

برای انتخاب وکیل واقعا وقت صرف کردیم، چون به حر حال سرمایه زندگی مون رو داشتیم جا به جا می کردیم. متاسفانه در ایران هیچ ارگانی نیست که روی کار دفاتر مهاجرتی نظارت داشته باشه. همه هم با یک عنوان وکیل رسمی فلان کشور مشغول به کارند.

با اطلاع از اینکه اقای دکتر امیرشاهی وکیل دادگستری هستن و پسرشون هم عضو سازمان MARA و مترجم دادگستری هستن تصمیم به همکاری با شما گرفتم که مطمئن باشم دفعه بعد که می آیم دفتر سر جاش باشه!

از مرحله انتخاب وکیل که بگذریم، لازم بود Business Plan ارائه بدیم. در واقع اعلام بکنیم که ایده کسب و کارمون در استرالیا چی هست که خب باز هم من دوست داشتم در راستای سابقه کاری خودم باشه اما اطلاعات برای نوشتن Business Plan نداشتم و وکیل تحقیقات لازم از قبیل مکان، مخارج و غیره رو برای ارائه به ایالت مربوطه انجام داد.

در کمتر از چهار هفته، ایالت ویکتوریا (ملبورن) با طرح پیشنهادی موافقت کرد و کار حسابرسی و کارشناسی املاک شروع شد. سخت ترین قسمت همین بخش بود که باز با ارائه گایدلاین های مشخص و گام به گام از سمت وکیل منظم انجام شد. دقیقا ۱ سال و ۷ ماه بعد از شروع کار ویزای ما ۳ نفر به دستمون رسید.
بازگشت به فهرست

خرید بیزینس در استرالیا

خیلی ممنون بهروز جان، میشه یک مقدار هم برای ما از بعد از ورود به استرالیا بگی؟

خب خودتون می دونین که ویزای ما ۱۸۸ بود که موقت بود و ۴ سال و ۳ ماه وقت داشتیم تعدات سرمایه گذاریمون رو انجام بدیم. یک سال اول رو تصمیم داشتم فقط تحقیق کنم. در واقع تمام کسانی که در استرالیا می شناختم کارمند بودند و اطلاعات به خصوصی در زمینه شغل آزاد نداشتند.

در طی تحقیقات با چند مشاور سرمایه گذاری فهمیدم کم ترین ریسک مربوط به رستوران های زنجیره ای هست که معروف هاشون مثل McDoland حق امتیاز میلیون دلاری نیاز دارند و معمولی ترینشون مثلSub Way بسته به اینکه کجا قرار داره از ۲۵۰ هزار دلار شروع میشه.

آپشن دیگه هم این بود که کافی شاپ و یا رستورانی رو با وسایل و اسم از صاحب قبلیش بخرم که خب هزینش کمتر می شد اما ریسک ریزش مشتری با عوض شدن مدیریت رو داشت. تصمیم بر این شد که رستورانی با منوی ایرانی، لبنانی، ترکی دایر کنیم که مشتری هایی از تمام ملیت ها جذب کنیم چون غذا های ایرانی برای خیلی از خارجی ها شناخته شده نیست.

بعد از دو سال از ورودم مکان مناسبی پیدا شد و با کلی گشت و گذار، تهیه کننده مواد اولیه ام رو هم انتخاب کردم. با استخدام ۲ کارمند استرالیایی در ابتدا شرط کار افرینی برای ویزای دائم رو هم رعایت کرده بودم.

خب خدارو شکر محله مناسبی بود و زودتر از اون که فکر می کردم دخل و خرج با هم یکی شد و کم کم به سود دهی رسیدیم. البته این راه همش هم حسن نبود و کم سختی نداشت. به عنوان یک خارجی وقتی که به عنوان مثال یک مشکل فنی توی رستوران برام پیش می اومد مثل ایران نبود که راحت زنگ بزنی و تعمیرکار بیاد و باید حسابی می گشتم و آدم منصفی پیدا می کردم که قیمت مناسب بهم پیشنهاد کنه. در واقع خیلی از مسائل رو می بایستی از اول یاد بگیری.
بازگشت به فهرست

رضایت از تصمیم مهاجرت

خیلی ممنونم بهروز جان، به عنوان آخرین سوال می خواستم بپرسم که همسرت و پسرت از مهاجرت راضی هستند؟

خب به طبع همسرم هم مثل من دلتنگ خانواده و دوستان هست اما یه جورایی الان دیگه اینجا رو ترجیح می ده، خصوصا اینکه جا افتاده و شروع کرده درس هم میخونه. دوستان خوبی هم اینجا پیدا کردیم.

پسرم هم که انگار نه انگار که مهاجر هست و حسابی در حال خوش گذرونی هست خصوصا که مدرسه های اینجا زمین تا آسمون با ایران فرق دارند و معتقدند فشار درسی از دانشگاه باید شروع بشه و بچه ها در این سن بیشتر باید شاد باشند و این کارو با کمپ های مختلف و کلاس های ورزشی متعدد براشون انجام می دهند. حالا شما بگید نباید خوشحال باشه؟!
بازگشت به فهرست

دسته‌ها
تجربه شخصی سرمایه گذاری تجربه های شخصی

تجربه شخصی رعنا
سرمایه گذاری در استرالیا

فهرست

تصمیم برای مهاجرت
وضعیتم در ایران
انتخاب استرالیا
استارت کار
گرفتن دعوتنامه ایالتی
ارسال درخواست ویزا
ورود به استرالیا و سرمایه گذاری
راه اندازی Business دوم
ویزای ۸۸۸
تجربه من

متن زیر تجربه شخصی خانم رعنا درباره مهاجرت به استرالیا از طریق سرمایه گذاری است که از زبان ایشان برای ما شرح داده شده است.

تصمیم برای مهاجرت

هیچ وقت فکر نمی کردم روزی بخوام ایران رو ترک کنم، اون هم به مقصدی به دوری استرالیا. اما خب بعد از شکست زندگی مشترکم در سن ۴۲ سالگی ناگهان تمام وابستگی هام به ایران برام کمرنگ شد و فکر مهاجرت در ذهنم قوت گرفت.
در ایران داروخانه داشتم و رشته خودم هم داروسازی بود. می تونستم از طریق مهاجرت کاری اقدام کنم اما ترجیح دادم از طریق سرمایه گذاری کارم رو شروع کنم.
بازگشت به فهرست

وضعیتم در ایران

به عنوان یک زن در کسب و کارم کاملا موفق محسوب می شدم و معتقد بودم راه اندازی یک بیزینس موفق در استرالیا چالشی بود که اعتماد به نفس ضربه دیده ام را دوباره ترمیم می کرد. از سن پایین کار کرده بودم و به قول معروف، پوستم در بازار کار ایران حسابی کلفت شده بود.
بازگشت به فهرست

انتخاب استرالیا

می تونستم به جای استرالیا، کانادا رو انتخاب کنم اما فکر کردم برای شرایط روحی من، شهری ساحلی مثل Gold Coast در Queensland بهترین جای دنیاست.

قبلا به استرالیا سفر کرده بودم. شیفته ی Queensland، علی الخصوص Gold Coast بودم. آب و هوای استوایی، دریای فیروزه ای، مردم شاد، خیابان های زنده، تمام چیزی بود که لازم داشتم.
بازگشت به فهرست

استارت کار

شروع به تحقیق کردن و خوندن زبان کردم و خیلی هدفمند به دنبال کارهای مهاجرت بودم. در نهایت یک وکیل رو که در ایران دفتر ثبت شده داشت و عضو سازمان مارا هم بود انتخاب کردم.
بازگشت به فهرست

گرفتن دعوتنامه ایالتی

در مرحله Bussiness Plan هنوز ایده های زیادی در سرم بود، اما هیچ کدوم شکل واحدی نداشت. تصمیم بر این شد که یه طرح اولیه با کمک وکیل ، صرفا جهت موافقت ایالتی ارائه بدم. تصمیم بر دایر کردن یک شیرینی فروشی بود. مقدار سرمایه گذاری هم 220,000 $  اعلام شد. ۸ روز کاری بعد از ارسال درخواست به ایالت Queensland، جواب مثبت ایالتی به من اطلاع داده شد. ظاهرا تمام ایالتهای استرالیا از ویزای سرمایه گذاری خیلی خوب استقبال میکنن.
بازگشت به فهرست

ارسال درخواست ویزا

بعد از گرفتن جواب مثبت ایالتی، وکیلم یک لیست بلند بالا از مدارک لازم برای ویزا به من ایمیل کرد. اطلاعات خیلی زیادی هم لازم بود. از کارشناسی املاک و صورتحساب مالی داروخانه تا تاریخ دقیق تمام سفرهای خارجی که رفته بودم.

مدارک و اطلاعات رو جمع کردم و کمتر از دو ماه بعد از گرفتن دعوتنامه، درخواست ویزا رو فرستادیم. حدود یک سال گذشت و هیچ خبری از اداره مهاجرت نشد تا اینکه ایمیلی اومد و از من یک سری مدارک تکمیلی خواستن. تست پزشکی هم همون موقع انجام دادم. چند ماه بعد، و بعد از درخواست یک سری مدارک دیگه و همینطور یک تماس تلفنی که از سفارت با من داشتن، ویزای من صادر شد. لحظه ای برای رفتن تردید نکردم!
بازگشت به فهرست

ورود به استرالیا و سرمایه گذاری

از بین اموال شخصی فقط داروخانه رو واگذار کردم و با یه بلیط امارات وارد استرالیا شدم. یک ماه اول هر روز به Surfers Paradise ، قشنگ ترین ساحل  Gold Coast  می رفتم. آرامشی که سالها گم کرده بودم ، کم کم  داشت به من برمی گشت.

تصمیم گرفتم یک شیرینی فروشی آماده با تمام تجهیزات بخرم.

حدود ۶ ماه بعد از ورودم به استرالیا یک شیرینی فروشی آماده رو حدود ۲۳۰ هزار دلار استرالیا خریدم. شاید بدترین تصمیم من بود! ظاهرا در Gold Coast  اکثر مردم، رژیم غذایی محتاطی رو رعایت میکنن و در موارد کمی از شیرینی استفاده می شد.

با اندکی ضرر، بعد از نه ماه شیرینی فروشی رو فروختم که بعدا تبدیل به فروشگاه ماست یخ زده شد. باید سریع یک Business دیگه میخریدم تا میتونستم برای ویزای دائم اپلای کنم.
بازگشت به فهرست

راه اندازی Business دوم

حدود سه ماه بعد از فروش شیرینی فروش، با کمک یک پزشک ایرانی که در استرالیا باهاش آشنا شدم امتیاز یک کلینیک پزشکی رو گرفتم. تجهیزش کردم، آگهی دادم و پزشک استخدام کردم. کارم گرفت، اونم یشتر از حد تصورم!

اوایل که میخواستم که Business رو در استرالیا بزنم نگران بودم که گردش مالیم به حداقل ۳۰۰ هزار دلار در سال نرسه ولی بعد از درگیر شدن در کار در استرالیا متوجه شدم که این رقم واقعا در مقیاس استرالیا پول زیادی نیست و برای یک کسب و کار معمولی، نداشتنش سخت تر از داشتنشه!
بازگشت به فهرست

ویزای ۸۸۸

دو سال بعد از خرید کلینیک برای ویزای ۸۸۸ دائم اپلای کردم.

یک حسابدار خبره (Chartered Accountant) ارزش Business ام رو حدود ۳۰۰ هزار دلار برآورد کرد که بالاتر از حداقل لازم (۲۰۰ هزار تا) بود.

گردش مالی کلینیک هم خیلی بیشتر از ۳۰۰ هزار دلار (حداقل لازم) بود. این همون مبلغی بود که به اداره مالیات استرالیا اعلام کرده بودیم و معیار اداره مهاجرت هم ظاهرا همون مبلغ اعلام شده به اداره مالیات بود.

تنها چیزی که براش یه ذره نگران شده بودم، سفرهای زیادم به خارج از استرالیا بود. ظاهرا یک شرط ویزای دائم این هست که باید ثابت کنید به طور روزانه و مداوم، Business رو (در استرالیا) مدیریت میکردید.
از اونجا که من در سال حداقل ۳،۴ ماه خارج استرالیا بودم، آفیسر بهم گیر داده بود که چطور از خارج از استرالیا داشتی اینجا رو مدیریت میکردی!

در نهایت، بعد از ۹ ماه بالاخره ویزای دائم رو دادن! یک سال بعدش هم برای شهروندی اپلای کردم و الان منتظر تاریخ امتحان Citizenship هستم.
بازگشت به فهرست

تجربه من

راه انداختن Business توی یک جای جدید چالشهای خودش رو داشت و نمیتونم بگیرم کار آسونی بود. برای خود من، پیدا کردن شریک کاری که خودش هم پزشک بود، کمک بزرگی محسوب می شد. خیلی از مجوز ها بدون کمک اون صادر نمی شد.

 به هر حال، موفقیتم، چه از لحاظ مالی و چه از لحاظ روحی ، تاثیر به سزایی در من داشت. در کل از تصمیمم برای مهاجرت راضیم.
واقعیت اینه که پیشرفت توی استرالیا فقط با زحمت کشیدن اتفاق میفته ولی وقتی اتفاق میفته، نتیجه خیلی پربارتر از ایرانه.
بازگشت به فهرست

فرم ارزیابی رایگان مهاجرت به استرالیا